۱۳۸۹ دی ۱۶, پنجشنبه

نوستالژيسم حافظه مي خواهد مگر ما داريم؟


گفتگويي كه فكر كنم مجله 24 از گروه مجلات همشهري با علي معلم انجام داده، كلا جالب بود اما اين قسمتش را خيلي دوست داشتم.

مصاحبه كننده: این‌که می‌خواهم بگویم می‌دانم کلیشه‌ای است ولی فکر می‌کنم بخشی از واقعیت هم در آن باشد: این‌که مجله‌ی دنیای تصویر آن مجله‌ی سابق نیست. بعضی از مطالب آن دنیای تصویر قدیمی توی ذهن ماها حک شده. مجموعه‌ی مقالاتی که آقای پوریا می‌نوشت درباره‌ی اهمیت و ارزش نگاه در بازیگری، میزگردهایی که آقای روحانی گرداننده‌اش بود، مطالب آقای کاهه. از هیچ‌کدام اینها دیگر خبری نیست. می‌دانم که همین حس را خواننده‌های قدیمی مجله‌ی فیلم هم دارند.

معلم: من فکر می‌کنم ما ایرانی‌ها یک مشکلی داریم، آن هم گذشته‌پرستی و مرده‌پرستی است. علی حاتمی وقتی بود سینمایش کاسه‌بشقابی بود؛ بعد که مرد، سینمایش شد اصل سینمای ملی ایران. چرا همان وقتی که این آدم بود به این فکرها نیفتادیم؟ همین آدم‌هایی که الان می‌گویند یادش به خیر، آن موقعی که کامبیز کاهه در مجله‌ی ما می‌نوشت به‌اش می‌گفتند: «این پسرک بازیگوشی که به اسپیلبرگ می‌گوید فیلمساز به نظرم این کمی از بیماری جامعه‌ی ما هم می‌آید. حالا منظورم این نیست که شما هم گرفتارش هستید ولی ما اصولا عشق نوستالژی هستیم در‌حالی‌که همه‌چیز دستخوش تغییر است. آدم‌ها عوض می‌شوند. طبیعی است که یک وقتی نویسندگانی بوده‌اند که کارهای خوبی کرده‌اند این اما به معنی این نیست که الان دارند جاهای دیگر آن کارها را می‌کنند. امید روحانی که دوست من است اگر از دنیای تصویر رفته، در هیچ‌جای دیگری هم کار مهمی نمی‌کند. کامبیز کاهه در مجله‌ی ما می‌نوشت و نویسنده‌ی خوبی بود اما الان اصولا نوشتن را کنار گذاشته. بعضی‌هایشان الان اصلا دارند کارهای دیگری می‌کنند. امیر پوریا اگر دیگر سلسله مقالات آن‌طوری نمی‌نویسد دلیلش این است که خیلی تنبل است و دنبال کارهای دیگر است؛ درس می‌دهد، سخنرانی می‌کند، توی رادیو حرف می‌زند. اگر نوشته‌ی بنیان‌برافکنِ تحقیقاتیِ خوبی از آقای مجید بسطامی نمی‌بینیم چون آقای بسطامی از ایران رفته و دیگر مسائلش، مسائل اینجا نیست. اینها دیگر تقصیر ما نیست ولی این معنی‌اش این نیست که کیفیت مجله از دست رفته. به عنوان کسی که خواننده‌ی دنیای تصویرم هیچ‌وقت فکر نکردم مجله دچار افت شده. تغییراتی که در طول زمان کرده متناسب با فضا و جامعه‌ی ما بوده و مجله همیشه سعی کرده با آن نسل گذشته و نسلی که آمده با هم حرکت کند و مسیری که طی شده درمجموع مسیر روبه‌رشدی بوده. من همچنان معتقد نیستم که ما در گذشته لزوما دوره‌ی طلایی داشتیم که الان نداریم و چقدر حیف! من اصلا اهل برگشتن این‌طوری و اهل این‌که بنشینم درباره‌ی کوچه‌باغ‌های خانه پدری‌ام حرف بزنم نیستم. اگر ما یک پدیده را دوست داریم، دوست داریم؛ اگر هم نداریم و داریم دنبال دلایلی برای تنفرمان می‌گردیم، خب آن بحث دیگری است.


مصاحبه كننده: ولي همه اش اين نيست 

معلممثلا این میزگرد را خیلی به من می‌گویند که چرا دیگر نمی‌گذارید؛ خب درباره‌ی کدام اثر می‌شود میزگرد گذاشت؟ درباره‌ی پوپک و مش ماشاالله؟ آنهایی که میزگرد می‌گذارند چی از تویش درمی‌آید؟ پرونده درباره‌ی چه فیلمی تشکیل می‌دهند؟ درباره‌ی فیلمی که یک قران تویش فکر وجود نداشته؟ فقط به دستور یک عده‌ای ساخته شده و به دستور یک عده‌ای هم اکران شده؟ نمی‌خواهم شما را تصحیح کنم، حس را که نمی‌شود تصحیح کرد، ولی می‌خواهم بگویم کمی مشکوک باشیم نسبت به عقاید نوستالژیک

۱ نظر:

نعیمه گفت...

مثل این که باید شاهد تغییرات خوبی در اینجا باشیم
پس یک لطفی بکن و اون صفحه مربوط به بلاگرت رو کامل کنه تا آدم کمی بیشتر بشناسدت.
ببخشید من اینجا تازه واردم و چیزی در مورد شما نمی دونم. خوشحال می شم بیشتر بشناسمت.