۱۳۸۹ بهمن ۸, جمعه

سازمان مردم نهاد افسانه اي غربي در دل شرق

خب چيز عجيبي نبود. فعاليت اجتماعي آنهم از نوع ترويجي و حقوقي سالهاست كه تبديل به يك ژست شده است و در كنار فعاليت سياسي شده است معياري براي مهم شدن آدمها. اما آدمهاي امشب به نظرم كمي معتدل تر بودند و حداقل اندكي دغدغه ي اجتماع داشتند و نيامده بودند خودشان را نشان دهند.  اما باز يك جاي كار مي لنگيد آن هم اين بود كه هنوز هيچ كس نمي دانست اين گروه براي چه بايد ثبت  شود و تداوم پيدا كند. دغدغه ها يكسان و بعضا شفاف نبود. من عضو هيئت موسسين نشدم به چندين دليل مگو، اما دلم مي خواهد كلي كمك كنم به آنها و خودم هم كلي ياد بگيرم از آنها. اما چه زود همه دويدند و رفتند و نشد كه آشنا بشويم. باشد براي جلسه ي بعد! 

هیچ نظری موجود نیست: