۱۳۸۹ دی ۲۶, یکشنبه

تو چه مي كشي رفيق كوچك من؟


۴ نظر:

نعیمه گفت...

قابل تعمق بود

حضرت خضر گفت...

به سلامتی
پاتوق بنده کافه هنر است.
ان شالله به کافه راگ هم خواهیم آمد

تابان گفت...

بار ندانم كاري هاي ما را به دوش ميكشد

ندا گفت...

یاد کودکی و دنیای نقاشی هاش افتادم.
نقاشی هایی که ساعتها من را به خودش مشغول می کرد. و فارغ از تمام غصه ها و دردها گوشه ای برای خودم پیدا می کردم تا با کاغذ و قلمی ذهنم را به تصویر بکشم.
بهترین لحظات من در خلق همان تصاویر خلاصه میشد