۱۳۸۹ بهمن ۲, شنبه

تو(3)

خب در مورد تو نوشتن چندان ساده نيست... چون خودت اصلا، اصلا تكرار مي كنم اصلا آدم ساده اي نيستي! پيچيده اي براي مني كه حدود 5 سال است مي شناسمت هنوز غريبي و ناشناس.اما دوستت دارم و از اين بابت مطمئنم. چون از تو مطمئنم. وقتي در پارك با هم قرار مي گذاريم وقتي مي رويم پاتوق در گرما در سرما همه جورت را دوست دارم. بد اخلاقي هايت، افسردگي حادت، حال خوشت همه را دوست دارم. اين پنج شنبه هم كه يك لذت خيلي خيلي بزرگ به من هديه دادي كه قرار است هر پنج شنبه تكرارش كنيم. چقدرخوشحالم كه هستي.چقدر خدا را شكر مي كنم كه دوستي چون تو دارم. اميدوارم ابدي باشد رفاقتمان. حرف هم را مي فهميم و از تفاوتهايمان بسيار لذت مي بريم. نه؟ اصلا به خاطر همين تفاوتهاست كه همديگر را دوست داريم و هر هفته بايد بايد همديگر را ببينيم. تو خاصي براي من و به چشم تحسين مي نگرمت. درود بر تو

۳ نظر:

حضرت خضر گفت...

امیدوارم اونی که باید بخونه،بخونه!

زمانه گفت...

سلام.
یاد رفاقت های خودم افتادم با چند نفر توی چند مقطع!
ولی هر چی بیشتر بزرگ شدیم و بیشتر قد کشیدیم، بیشتر هم از همدیگه دور شدیم.
بعضی وقت ها خیلی افسوس اون روزها رو می خورم.
ولی دنیاست دیگه باید ساخت.
به جاش دعا می کنم برای شما.
که دوستی تون با این دوستی که ذکر کردی برقرار و پا بر جا باشه.
این دوستی از همین نوشته زیبا که چنین حسی رو به آدم منتقل می کنه نشون میده که ارزشش رو داره.
ارزش پاش واستادت و از خود گذشتگی کردن.
براتون آرزوی موفقیت دارم...

نعیمه گفت...

موفق باشی